قبلاً گفتم که ۷-۸ سالی هست که تلوزیون ایران رو تماشا نمیکنم ، و باید اضافه کنم که شبکههای فارسیزبانِ خبریِ ماهواره رو هم یکی-دو سالی هست که نهمیبینم ، نهمیشنوم و نه دنبال میکنم . اما اونشب گُذری شنیدم که یکی از این کارشناسانِ تلوزیون بیبیسی که اسمش رو نمیدونم (؟)(قدیما یکیدو باری که پای صحبتهاش نشستهبودم ، اغلب در کسوت جامعهشناس ظاهر میشد !) ، داشت دربارهی کُشته شدن آن طلبهی همدانی اظهارِ نظر میکرد . نمیدانم کلّیت بحثش دربارهی چی بود ، حقیقتش کنجکاو هم نبودم بدونم ! اما یک اصطلاحی بکار برد که برام ناراحت کننده بود و به نظرم زننده اومد ! او خشمِ مداوم و فروخوردهی مردم از یک حکومت مذهبیِ سرکوبگر و م را "نُشخوار خشم" نامید ! حکومتی که به راحتی بخودش اجازهی دخالت در تمام شئون شخصی ، عمومی و خصوصی شهروندان را میدهد ، و در طول این چهل سال با هرچیزی که مردم خواستهاند از درِ لجبازی وارد شده و با توسل به قوای قهریه اجازهی زیست سالم و بانشاط رو از جامعه و مردم به عناوین مختلف گرفته است و جامعه را به سوی دوقطبیهای باطل و احمقانه که تنها انرژیهای سازنده را تباه میکنند کشانده است .
لازم به ذکر است که من عمل آن فرد ضارب را قطعاً محکوم میکنم و اِعمال خشونت ، آنهم به این شکل عریان و نمایشی ، به هیچوجه از نظر من بخشودنی نیست . همانطور که خشونتی که در جریان اسیدپاشیهای اصفهان بر عدهای از ن اِعمال شد و در آن زمان عدهای فرد جنایتکار (اسیدپاش) را تحتتأثیر صحبتهای امام جمعهی آن شهر میدانستند (؟) .
بلکه طرفِ صحبت من آن به اصطلاح کارشناس است که خشم فروخورده و ممتد ملتی را با اصطلاح "نشخوار خشم" تعریف و تحلیل میکند ! به نظر من این ادبیات ، برای آنها که نکتهسنجاند ، به تنهایی نشان دهندهی جهانبینی آن جماعتی است که خود را کارشناس و تحلیلگر جا میزنند و به پشتوانهی صاحبکارانِ داخلی و اربابان خارجیشان از تریبونهای آمریکایی و انگلیسی ، تمام حرکات و رفتارهای مردم را با چاشنی توهین و تحقیر در سطح جهانی بصورت یکسویه تجزیه و تحلیل میکنند تا تصویر این مملکت را هرچه بیشتر در خارج از کشور تخریب کنند و این دور باطلِ یأس و آزردگی را در داخل بصورت مداوم تشدید کنند ! و تمام اینها را در ظاهر فریبکارانهی آزادیخواهی و . در ویترینهای ی-تبلیغاتی خود عرضه میکنند ؛ اگر در جریان و در ادامه انتخابات بنفش ، بعد از فریبی که مردم از این جماعت خوردند ، هنوز برای مخاطب فارسیزبان ریاکاری و دشمنی این افراد روشن نشده باشد ، باید گفت که با دقت در همین جزئیاتِ به ظاهر بیاهمیت ، همین ادبیات ، آن تصویرِ ناخوشآیندی که هر روز از بدبختیهای ملت مخابره میکنند ، ریکاریِ منشانهشان و بسیار جزئیاتِ دیگر ، میتوان به باطن سیاه این مزدورانِ اجیر شدهی انِ سرمایه پی برد .
اما دربارهی "نشخوار کردن" ! خب قدیما که من بیبیسی میدیدم از خودم میپرسیدم که آیا مجریان این شبکه ، از اینکه مجبورند نهایتاً ۷-۸ تا خبر را مدام تکرار کنند (از ساعت ۵ عصر تا ۱۲ شب) آیا عصبی و خسته نمیشوند (؟)! در واقع این سؤالی بود که آنروزها برایم مطرح بود و امروز به نظرم این اصطلاح "نشخوار خبر" برای تکرار مکرر چند تیتر خبری در یک روز کاری در تلوزیون بیبیسی فارسی بسیار برازنده باشد (؟)!!
و مورد دوم ، من در جایی از اصطلاح ریاکاریِ منشانه (که یک اصطلاح مندرآوردی است !!) استفاده کردم تا تأکیدی باشد بر وابستگی فکری و یِ (و احتمالاً مالیِ (؟)) رسانههای فارسیزبان انگلیسی و آمریکایی و عوامل فعال در آنها به صاحبکارانِ و زادهی داخلیشون ، یا دقیقتر ، جریانِ فکری منتسب به رفسنجانی که به زعم من وابسته به انگلیس بود (و هست) ؛ این جریان فکری از دید من ریاکار و غیرقابل اعتماد است . اما بعد از قتل آن طلبهی همدانی من سعی خواهم کرد تا هرچه بیشتر از تعمیم افعال منفی به گروهِ اجتماعیِ (؟) ها اجتناب کنم ، چون به نظرم نوعی نفرتپراکنی بحساب میآید که ممکن است شرایط را برای گروهی از مردم (خاصه طُلاب) ناامن کند که مطلوب هیچکس نیست . هرچند که این جریان فکری حاکم که از آن جامعه یا گروهِ اجتماعیِ معمم ریشه میگیرد و تغذیهی میشود ، چهل سال است با تمام قوا عرصهی عمومی و خصوصی را برای بسیاری از ساکنان این خاک و سرزمینِ زیبا ناامن کرده است . و حق حیات طبیعی ، سالم و بانشاط را از بسیاری از افراد که مثل آنها فکر نمیکنند گرفته است ، با اینحال من هرگز از مرگ کسی ، خصوصاً اگر کُشتهی خشم و نفرت ناشی از اختلافات عقیدتی باشد ، احساس خوبی ندارم . بنابراین در حدّ و اندازهی خودم سعی میکنم از نفرتپراکنی و اشاعهی خشم پرهیز کنم . فقط موندم بعد از این برای رساندن منظورم به جای کلمهی باید از چه کلمهای استفاده کنم (؟؟)
درباره این سایت