یک تحلیل میخوندم از شبکهی ولتر دربارهی اتفاقات اخیرِ ونزوئلا . پیشفرض تحلیلگر (تی یری میسان) دربارهی مسائل ونزوئلا بر این اصل استوار است که بازیِ آمریکا و انگلیس در منطقه (حوزهی دریای کارائیب و کشورهای آمریکای لاتین) اساساً با هدفِ ایجاد بیثباتی و هرج و مرج مستمر ، پیگیری و دنبال میشود . یعنی همان طرحی که در خاورمیانه اجرا کرده و منطقه را به ویرانهای تبدیل کردند ، حالا قصد پیاده کردن همان برنامه را در کشورهای آمریکای لاتین و حوزهی دریای کارائیب دارند . و به نظر نگارنده ، نکته در این است که :
"اینکه دولت ونزوئلا طرفدار بولیوار و یا لیبرال و موافق و مخالف ایالات متحده باشد هیچ تفاوتی نخواهد داشت . هدف تضعیف دائمی یک کشور می باشد . این فرایند در ونزوئلا آغاز شده و در تمامی حوزه ی دریای کارائیب ادامه خواهد یافت ، تا آنکه هیچ قدرتی نتواند در این منطقه حکومت کند .
این وضعیت برای بسیاری از اعراب شناخته شده است . زیرا آنها به درون این تله افتادند و نابود شدند . و هم اکنون این طرح برای آمریکای لاتین می خواهد اجرا شود ."
اما قسمت جالب این متن برای من جایی بود که نگارنده طی روند "بوجود آوردن تنش" در منطقه از رفتارِ خائنانهی یکی از نمایندهگان مجلس گویان ، در راستای اهدافِ انگلیس ، جهت از سر گیری دوبارهی ت های استعماریاَش در منطقه پرده برمیدارد :
"طی ماه های گذشته ، ایالات متحده توانسته یک چهارم اعضای سازمان ملل را متقاعد سازد (در بین آنها ۱۹ نفر آمریکایی هستند) که انتخابات ونزوئلا ماه مه ۲۰۱۸ را به رسمیت نمی شناسد . و متعاقباََ دوران دوم ریاست جمهوری نیکولاس مادورو را نمی پذیرند .
وزیر دفاع انگلستان ، گاوین ویلیامسون ، در محاصبه ای در ساندی تلگرام ۲۱ ماه دسامبر ۲۰۱۸ اعلام کرد کشورش در حال مذاکره برای استقرار پایگاه نظامی دائم در گوییان می باشد ، تا به این صورت ت استعماری خود را که پیش از بحران کانال سوئز داشت ، از سر گیرد . همان روز نماینده ی مجلس گوییان به طور غافل گیرانهای باعث سقوط دولتش می گردد و خود به کانادا می گریزد [!] روز بعد ، اگزون موبیل اعلام می کند یک کشتی خود را به منطقه ی مورد مناقشه میان گوییان و ونزوئلا برای اکتشاف فرستاده ولی از سوی ارتش ونزوئلا از منطقه رانده شده است . این اکتشاف از سوی دولت گوییان مجوز دریافت کرده بود که مدیریت آبهای مورد مناقشه را به عهده داشت . بلافاصله بخش امور خارجه ی ایالات متحده و گروه لیما ، به خطری که ونزوئلا ایجاد کرده بود هشدار میدهند . در ۹ ماه ژانویه ۲۰۱۹ ، پرزیدنت نیکولا مادورو ، نوارها و ویدیوهایی را پخش می کند که در آن اگزون موبیل و وزارت امور خارجه ی ایالات متحده دروغ گفته اند تا وضعیت منطقه را بحرانی جلوه دهند و باعث ایجاد جنگ میان کشورهای آمریکای لاتین گردند . گروه لیما این افشاگری را میپذیرند اما پاراگوئه و کانادا با آن مخالفت می کنند ."
خوب این رفتارِ آن نمایندهی مجلس گویان و این الگوی رفتاری (خیانت) خیلی به نظر من ، که تحولات ی مملکت خودم و منطقهی خاورمیانه را دورادور نظاره میکنم آشنا اومد ؛ و باعث شد دوباره آن حس بد ضربه خوردن از خودی در راستای منافع بیگانه به سراغم بیاد .
اما آیا آمریکا و انگلیس دلشون برای مردم ونزوئلا سوخته (؟) و قصدِ نجات آنها را از دست یک حکومت نالایق و فاسد دارند (؟) در اینباره نگارنده معتقد است :
"برعکسِ تصور مردم ونزوئلا ، هدف ایالات متحده برکنار کردن نیکولاس مادورو نمی باشد ، بلکه اجرای طرح رامسفلد-سبروسکی در حوزه ی دریای کارائیب می باشد . که در نهایت باعث حذف نیکولاس مادورو و خوان گایدو خواهد شد .
[.]
با در نظر گرفتن تجربه ی خاور میانه ی بزرگ طی هشت سال گذشته ، می توان نتیجه گیری نمود که وضعیت کنونی ونزوئلا مانند شیلی در سال ۱۹۷۳ میباشد . [با این تفاوت که] جهان پس از فروپاشی شوروی در وضعیت جنگ سرد (۱۹۹۱-۱۹۴۷.م) به سر نمیبرد .
در آن دوران ایالات متحده قصد کنترل قاره ی آمریکا را داشت و می خواست نفوذ شوروی را از این منطقه بکاهد . همچنین قصد داشت ثروت های منطقه را به چنگ بیاورد ، آنهم با پرداخت کمترین هزینه .
اما ، هم اکنون ایالات متحده پیوسته در یک قطبی بودن جهان پافشاری می کند . از این رو آنها دیگر دوست و دشمنی نباید داشته باشند . برای آنها جمعیت یک کشور باید در اقتصاد جهانی وارد شود ، اما با وجود ثروت های طبیعی کشورشان ، آنها [مردم کشورهای قربانی] نخواهند توانست از آن بهرهمند شوند ، و باید این ثروت ها تحت کنترل ایالات متحده قرار گیرد . و از آنجاییکه منابع طبیعی یک کشور نمی تواند هم زمان از سوی دولت و ملت [آن کشور] و پنتاگون اداره شود ، باید کلیه ی ساختارهای یک [آن] کشور و منطقه از فعالیت بیافتند ."
و اینگونه است که شعارِ قدیمی حاکمان استعمارگر بریتانیایی از : "اختلاف بیانداز و حکومت کن !" ارتقاء یافته است به : "بیثباتی و هرج و مرج ایجاد کن و حکومت کن !" و اینکه این قدرتها اصرار بر این دارند که کشورهای مستقلِ ضعیفتر را به دامِ اقتصادِ جهانی بکشند ، شاید همانا بهرهکشی از ملتها و کنترل منابع و ثروتهای آنها باشد (؟)
با استفاده از انواع ترفندها خشم و نیتی ایجاد میکنند و از آن نیتیها نهایت استفاده را میبرند برای تضعیف و زمینگیر کردن همان ملت ، تا با استفاده از نیروی منفی خودِ مردم ، که به خودزنی و خودفرسایی میانجامد ، منابع و ثروتهایشان را به سود متحدانشان (اعم از صاحبان شرکتهای تجاری و مهرههای خائنی که در داخل کشورهای هدف دارند ، تا منتفعین فعال در کابینههای دولتیِ کشورهای صاحب قدرت) چپاول کنند (؟) بنابراین لازم است که ما با هوشیاری و چشم باز ، بدونِ افتادن در تلهی بازیهای ی و رسانهای ، مشکلات را از ریشه شناسایی کنیم تا در ریشهکنی آنها موفقتر عمل نماییم .
هرچند اونطورکه پیدا است همین جهانیسازی هم یجورایی به خنِسی خورده ، طوریکه انگلیس از اتحادیهی اروپا خارج میشود ، آمریکا به نوعی عقب کشیده و در حالِ خروج از تمام معاهدات بینالمللی است . البته اگر این هم یک نمایش و یا یک بازی جدید نباشد !
به هرحال ، از دیدِ من تمام اینها میتواند عبرت آموز باشد ، هرچند که به نظرِ من حاکمان ما همین امروز هم تابع تها ، چه بسا مجریِ تهای آمریکا و انگلیس در منطقه هستند ، و در جهت منافع آن طبقهی حاکمِ چند ملیتی ، که امروز به نظر میآید متزل شده باشد (؟) کار میکنند .
به همکاری اطلاعاتی ایران و آمریکا در جنگهای افغانستان و عراق نگاه کنید ، به تهای دوستانه و روادارانهی مشابه اخیرِ ایران و آمریکا در مقابل طالبان بنگرید (تا آمریکا طالبان رو به رسمیت شناخت ، ایران علنی با سران طالبان مذاکره کرد) ، طالبانی که خودش به تنهایی یک عنصر تام و تمامِ شرّ و اساس تمام بیثباتیهای افغانستان (منطقه) است . و بیشمار مثال ، که قطعاً بسیاری از آنها بصورت محرمانه مستند و بایگانی میشود بدون اینکه ما مردم در جریانِ واقعی امور قرار بگیریم . بنابراین شاید ریشهی بحرانهای پیاپی که در طولِ چهلسال حکومتِ حضرات ، ما ملت از سر گذراندیم و میگذرانیم ، در همین وابستگیِ ی اقتصادی و . این جریان حاکم با سرانِ قدرتهای آمریکایی و انگلیسی باشد (؟) که در راستای همین تِ تضعیف دائمی دولت-ملتها برای پیشبردِ اهداف ی و اقتصادی آن قدرتها ، طبق تعریف تحلیلگران ، دنبال میشود (؟؟)
درسته که در ظاهر آقایان دم از استقلال میزنند و شعارِ مرگ بر استکبار سر میدهند ، اما با مشاهدهی سبک زندگی خود و خانوادههایشان (ساکن در همان کشورهای مستکبر) ، به گمانم امروز دیگر باید برای ما روشن شده باشد که تمام اینها نمایش است ! بنابراین ، امروز شاید خواستِ ما باید این باشد که مُصّر باشیم بر این حقِ طبیعی که ، خودمان باید حاکم بر سرنوشت خودمان باشیم ، بواسطهی یک حاکمیت ملّی که مورد توافق اکثریت مردم (و گروههای فکری) باشد تا منابع و ثروتهایمان را در جهت رشد و تعالیِ مردممان بکار گیریم ، نه اینکه تابع بیگانه باشیم که در طول سالیان سال و از روی تجربه میدانیم که منافع خود را بر منافع ملت ما ترجیح میدهد .
یا اینکه باید به بوی گندِ پوزههای متعفن و آروارههای استخوانشکنِ کفتارهای دستآموز شدهی صاحبانِ (انِ) سرمایه بر روی گوشت و استخوانمان عادت کنیم .
درباره این سایت